انار دل زینب

مهمان مامان

خسته کنندهحدود یک هفته می شه که برادرهمسروجاری ازحج واجب برگشته اند.دوروز پیش یعنی سه شنبه که عید غدیر بود ولیمه مکه را که پلوخورش قیمه بود 

نوش جان کردیم .بعد از شستن ظرفها وجمع وجور کردن خانه شان یکی دوساعت هم رفتیم خانه ی دایی واقوام وفامیل را که هرسال عید غدیر اونجا دعوت 

هستند رادیدیم.

خلاصه اینکه همسر شب بیمارستان شیفت بودند وما دوباره یکسری به خانه ی جاری زدیم. یکی ازدوستان خانوادگیشون به همرا ه خانواده ودامادشون 

 

آمده بودند دیدنی وقراربود شام بمونن.غذای اضافه مانده ازظهر هم همان وقت بین افراد فامیل پخش شده بود وفقط مقداری پلو باقی مانده بود.

 

ازطرفی جاری هم با دوست خانوادگیشون رودربایستی داشتند ومی خواستن تو اون شلوغی ودیدوبازدید براشون سنگ تمام بگذارند.

 

صحنه خنده داروازطرفی دلگرم کننده ای به وجود آمده بود.همه بسیج شده بودند تا شام ابرومندی تهیه کنند.مادرشوهر وحاجی صدیقه کنار مهمون نشسته 

 

بودندوپاداریشون را می کردند.مطهره با چای ومیوه درحال پذیرایی بود.پسر حاجی صدیقه قابلمه ای رو برد وده دقیقه بعد پر از خورش نذری کرده وآورد

 

فاطمه ی اشرف وسمیه جان درحال درست کردن آب دوغ خیار  مرضیه درحال کشیدن آبگوشت   مهدی همسر سمیه جان گوشت کوبیده اش رامی کوفت

 

مردها سفره ومخلفات اون رو می بردن و... نقش بسیارمهم بنده هم یکی این بود که دیدم آب دوغ خیار بدون گردو که نمی شه با اعظم جان رفتیم خونمون

 

وگردوآوردیم ودیگه اینکه مزه ها  رومی چشیدم ودرمورد میزان نمک وفلفل ومزشون اظهارنظر می کردم و همچنین نحوه ی چیدمان سفره رامدیریت می کردم.

 

یاد فیلم قشنگ مهمان مامان وهمکاری قشنگشون افتادم.

 

این همدلی هاوزحمت کشیدن ها به خاطر همدیگه جزیی ازقشنگی های زندگی هست ونقش مهمی دررضایت خاطرواحساس امنیت روانی وآرامش افراد

 

داره.به هر حال پیغمبرمون یک چیزی می دانستند که اینهمه به صله رحم واثار اون توجه وتاکید کرده اند.